سفارش تبلیغ
صبا ویژن





















نغمه های دروغین

پشت دروازه روشنی در انتهای تاریکی روی زانوهای خسته باد خوابم برد،خواب دیدم در آستانه شهری پر از پنجره ایستاده ام،با لباس غربت ،تنهایی در کوله بارم سنگینی می کرد، کفشهایم را به خساست جاده داده بودم ولباسم را به تازیانه برهوت، تشنگی گلویم را غارت کرده بود....

ادامه دارد.....

ر.غفاری

 


نوشته شده در جمعه 91/7/21ساعت 8:45 عصر توسط سحربیدار نظرات ( ) |


Design By : Pichak